1 از بس که زد خیالِ توام آب در نظر مژگان شکستهام ز رگِ خواب در نظر
2 هر گوهری که در صدفِ دیده داشتم از خجلتِ نثارِ تو شد آب در نظر
3 روز و شبم به عالمِ سیرِ خیالِ توست خورشید در مقابل و مهتاب در نظر
4 تا کی در انتظارِ بهارِ تبسمت شبنمصفت نمکزدنِ خواب در نظر
5 آنجا که نیست ابروی بت قبلهٔ حضور خون میخورد برهمنِ محراب در نظر
6 ما در مقامِ آینه رنگِ دیگریم چون اشکْ داغ در دل و سیماب در نظر
7 بیچارهآدمی بهتکلف کجا رود اوهام در تخیل و اسباب در نظر
8 تا گل کند نگاه به مژگان تنیده است از زلفِ کیست اینقدرم تاب در نظر
9 ای جلوهانتظارِ پری، سیرِ شیشه کن جز لفظ نیست معنیِ نایاب در نظر
10 بیدل در انتظارِ تو دارد ز آه و اشک صد گردباد در دل و گرداب در نظر
دیدگاهها **