1 ز بی سرمایگی دادم سرانجامی سر خود را به دست صد شکست دل سپردم ساغر خود را
2 چنان سیر چمن شد در گرفتاری فراموشم که هرگز از قفس نشناختم بال و پر خود را
1 کرده ای جیقه جیقه ابرو را داده ای عرض جوهر مو را
2 سخت روتر زسنگ خاره نه ای روی دل دیده هم ترازو را؟
1 در محبت از جنون امداد می خواهیم ما دام داریم از خدا صیاد می خواهیم ما
2 در تمنای تو ناز صد گلستان می کشیم خنده از گل جلوه از شمشاد می خواهیم ما
1 سیرگاه قدح کشان مهتاب شوخی پیر دلجوان مهتاب
2 ابرو باران و روح لاله وگل صبح نوروز می کشان مهتاب