- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از میخانه زان رو ناگزیرم که جز می نیست آبی در خمیرم
2 بیا ساقی که در وقت جوانی به بازی کرد چرخ پیر پیرم
3 زپای افتاده ام هنگام رحم است اَلا ای آنکه گفتی دستگیرم
4 همای اوج تقدیسم که چون جغد ز ویران جهان آید صفیرم
5 ایا خرمن خدا بر خوشه چینان گرت رحمی است مسکین و فقیرم
6 به من بس مهر دارد مادر دهر که از پستان محنت داده شیرم
7 فکندم خون دل را ره به مژگان که نقش غم بماند در ضمیرم
8 رساند زخم کاری زود زودم فرستد مرهم امّا دیر دیرم
9 از آن ابرو زند گاهی به تیغم وزان مژگان کشد گاهی به تیرم
10 گهی در پای قدّش پای بندم گهی در دست زلفش دست گیرم