مشتاق آن نگارم آیا از اوحدی مراغه‌ای غزل 885

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

مشتاق آن نگارم آیا کجاست گویی؟

1 مشتاق آن نگارم آیا کجاست گویی؟ با ما نمی‌نشیند بی ما چراست گویی؟

2 ما در هوای رویش چون ذره گشته پیدا وین قصه خود بر او باد هواست گویی

3 صد بار کشت ما را نادیده هیچ جرمی در دین خوبرویان کشتن رواست گویی

4 نزدیک او شد آن دل کز غم شکسته بودی این غم هنوز دارم آن دل کجاست گویی؟

5 از زلف کژرو او گر بشنوی نسیمی تا زنده‌ای حکایت زان سر و راست گویی

6 با دیگران بیاری آسان بر آورد سر این ناز و سر گرانی از بخت ماست گویی

7 خون دلم بریزد و آنگاه خشم گیرد آنرا سبب ندانم این خون بهاست گویی

8 گفتا که: جان شیرین پیش من آر و زین غم تن خسته شد ولیکن دل را رضاست گویی

9 از اوحدی دل و دین بردند و عقل و دانش رخت گزیده گم شد، دزد آشناست گویی

عکس نوشته
کامنت
comment