1 من مست و خراب و می پرست آمده ام مدهوش زباده الست آمده ام
2 تا ظن نبری که باز گردم هشیار هم هست شوم از آنکه مست آمدهام
1 صفا و روشنی کاندرون خانه ماست ز عکس چهره آندلبر یگانه ماست
2 خرد که بیخبر از کاینات افتاده است خراب جرعه از باده شبانه ماست
1 ز قدرت سرو بستان آفریدند ز رویت ماه تابان آفریدند
2 ز حسن روی تو تابی عیان شد از آن خورشید رخشان آفریدند
1 ار رخت پنهان بنور خویشتن روت مخفی در ظهور خویشتن
2 با دو عالم بی دو عالم دایماً عشق بازی در ظهور خویشتن