1 خاطر از زلف تو امروز، پریشان کردم دیده از فرقت رخسار تو گریان کردم
2 شکرلله که به یمن شرف دولت عشق خویش را مالک صد ملک سلیمان کردم
3 تا مرا سلطنت فقر، به پوشید لباس من تن خود، به تمنای تو عریان کردم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 افکنده موی یارم، بس عقده ها به کارم آشفته تر زحالم، گردیده روزگارم
2 هرچند پار هم بود، دیوانگی شعارم امسال شور مستی، افزون بود زپارم
1 آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود
2 نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او نور بصر و تاب دل و قوت روان بود
1 نو بهار آمد و آراست چمن را چو عروس موسم عشرت و هنگام کنار آمد و بوس
2 باغ ز انواع ریاحین چو پرطاووس است گلستان از گل حمری همه چون چشم خروس
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به