1 تا چند برو ز ذکر افسرده ام تاکی صفتت بادل پژمرده کنم
2 ناکرده نماز را قضا کردم لیک کز عمر بود قضای این کرده کنم
1 دلی دارم که باشد جای جانان مدام از دل بود ماوای جانان
2 دلی دارم چو آینه که دائم در او بینم رخ زیبای جانان
1 بتم باهر سری هر سو سروکار دگر دارد غمش با هر دلی سودا و بازار دگر دارد
2 جمال و عشق آندلبر ز هر معشوق و هر عاشق بگاه جلوه نظاّری و دیداری دگر دارد
1 ایدل اینجا کوی جانان است از جان دم مزن از دل و جان جهان در پیش جانان دم مزن
2 گر تو مرد درد اویی هیچ از درمان مگو درد او را به ز درمان دان ز درمان دم مزن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به