- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دلارام من و ای دل شکن وی کشیده خویش بیجرمی ز من
2 از نظر رفتی ز دل بیرون نهای ز آنک تو شمعی و جان و دل لگن
3 جان من جان تو جانت جان من هیچ کس دیدهست یک جان در دو تن
4 زندگیام وصل تو مرگم فراق بینظیرم کردهای اندر دو فن
5 بس بجستم آب حیوان خضر گفت بیوصالش جان نیابی جان مکن
6 غم نیارد گرد غمگین تو گشت ور بگردد بایدش گردن زدن
7 جانها زان گرد تو گرددهمی جان ادیم و تو سهیل اندر یمن
8 بهر تو گفتهست منصور حلاج یا صغیر السن یا رطب البدن
9 شیر مست شهد تو گشت و بگفت یا قریب العهد من شرب اللبن
10 پیش مستان تو غم را راه نیست فکرت و غم هست کار بوالحسن
11 هر کی در چاه طبیعت مانده است چارهاش نبود ز فکر چون رسن
12 چونک برپرید کاسد گشت حبل چون یقینی یافت کاسد گشت ظن
13 همزبان بیزبانان شو دلا تا به گفت و گو نباشی مرتهن