ای دلارام از جلال الدین محمد مولوی غزل 2012

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای دلارام من و ای دل شکن

1 ای دلارام من و ای دل شکن وی کشیده خویش بی‌جرمی ز من

2 از نظر رفتی ز دل بیرون نه‌ای ز آنک تو شمعی و جان و دل لگن

3 جان من جان تو جانت جان من هیچ کس دیده‌ست یک جان در دو تن

4 زندگی‌ام وصل تو مرگم فراق بی‌نظیرم کرده‌ای اندر دو فن

5 بس بجستم آب حیوان خضر گفت بی‌وصالش جان نیابی جان مکن

6 غم نیارد گرد غمگین تو گشت ور بگردد بایدش گردن زدن

7 جان‌ها زان گرد تو گرددهمی جان ادیم و تو سهیل اندر یمن

8 بهر تو گفته‌ست منصور حلاج یا صغیر السن یا رطب البدن

9 شیر مست شهد تو گشت و بگفت یا قریب العهد من شرب اللبن

10 پیش مستان تو غم را راه نیست فکرت و غم هست کار بوالحسن

11 هر کی در چاه طبیعت مانده است چاره‌اش نبود ز فکر چون رسن

12 چونک برپرید کاسد گشت حبل چون یقینی یافت کاسد گشت ظن

13 همزبان بی‌زبانان شو دلا تا به گفت و گو نباشی مرتهن

عکس نوشته
کامنت
comment