- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من تیرهدل و نورفشان شعله آهم دارد شب مهتاب ز پی، روز سیاهم
2 غم میکشدم، خواه وطن، خواه غریبی هرجا که روم، روزی برق است گیاهم
3 بر هر سر راهی که تو یک بار گذشتی چون نقش قدم، تا به ابد چشم به راهم
4 روزی که مرا رفت سر زلف تو از دست خندید فلک بر من و بر بخت سیاهم
5 بر هرچه فکندم نظر، آلوده به خون شد خون گشت ز همخانگی اشک، نگاهم
6 قدسی منم آن کافر عاصی که به دوزخ آتش عرقآلوده شد از شرم گناهم