دارم هوس کز خون دل خاک از فضولی بغدادی غزل 305

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل کنم

1 دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل کنم او را بهر رنگی که هست آگه ز حال دل کنم

2 خواهم ز خون من شود هر قطره جانی که من یک‌یک دمِ خون ریختن پامال آن قاتل کنم

3 چون بهر صید آید برون خواهم شکار او شوم خود را به او سازم فدا او را به خود مایل کنم

4 خوش آنکه چون آیی برون با ناله‌های زار خود مشغول سازم خلق را وز دیدنت غافل کنم

5 با سایه گویم حال دل ناچار کز افغان من منزل نمی‌سازد کسی جایی که من منزل کنم

6 گنج وفای گل‌رخان دارد طلسم نیستی تا کی به امید وفا اندیشه باطل کنم

7 در عشق خوبان می‌کند ناصِح، فضولی منع من جاهل‌تر از من نیست کس گر گوش بر جاهل کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر