مدام از آتشی آشفته از بابافغانی شیرازی غزل 432

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

مدام از آتشی آشفته حالم

1 مدام از آتشی آشفته حالم فغان کز اختر بد در وبالم

2 سخن نشنیدم و عاشق شدم وای که خواهد داد گردون گوشمالم

3 چنان از همدمانم دل گرفتست که از خود نیز می گیرد ملالم

4 سبو بردار و صحبت برطرف کن کنون کز باده خالی شد سفالم

5 وصالش خواستم پیدا شد از دور بحاجت می رسم خوبست فالم

6 چنان برگشتم از عشقش فغانی که غیر از او نگنجد در خیالم

عکس نوشته
کامنت
comment