- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با تو وصلم شب نوروز میسر شده بود شبم از وصل تو با روز برابر شده بود
2 همه شب تا بسحر خنده تو می کردی و شمع سوختن بر من و پروانه مقرر شده بود
3 می گشودم گره از زلف تو وین بود سبب که هوا مشک فشان خاک معنبر شده بود
4 داشت خلوتگهم از روشنی شمع فراغ کز فروغ مه روی تو منور شده بود
5 در بساط طربم با قلم دولت وصل نقش هر کام که بایست مصور شده بود
6 عود در آتش رشک طرب من می سوخت که دماغم بهوای تو معطر شده بود
7 بود بزم طربم دوش فضولی چمنی که مرا هم نفس آن سرو سمنبر شده بود