سرمستم و تشنه، آب در از خاقانی شروانی غزل 309

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

سرمستم و تشنه، آب در ده

1 سرمستم و تشنه، آب در ده آن آتش‌گون گلاب در ده

2 در حجلهٔ جام آسمان رنگ آن دختر آفتاب در ده

3 آن خون سیاوش از خم جم چون تیغ فراسیاب در ده

4 یاقوت بلور حقه پیش آر خورشید هوا نقاب در ده

5 تا ز آتش غم روان نسوزد آن طلق روان ناب در ده

6 تا جرعه ادیم‌گون کند خاک آن لعل سهیل تاب در ده

7 مندیش که آب کار ما رفت آوازهٔ کار آب در ده

8 کس در ده نیست جمله مستند بانگی بده خراب در ده

9 زلف تو کمند توسنان است مشکین سر زلف تاب در ده

10 خاقانی را دمی به خلوت بنشان و بدو شراب در ده

عکس نوشته
کامنت
comment