ز نار هجر می‌سوزم از ملک‌الشعرا بهار غزل 356

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ز نار هجر می‌سوزم ز درد عشق می‌نالم

1 ز نار هجر می‌سوزم ز درد عشق می‌نالم خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم

2 به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب ز زلفی شد سیه روزم‌، ز خالی شد تبه حالم

3 بسی بگذشت سال و مه به‌من در عشق تا آخر غم هجران نصیب آمد ز دوران مه و سالم

4 مرا پرکنده سیل عشق‌، بنیاد شکیبایی گواه صادق ار خواهی ببین در اشک سیالم

5 مرا تنها نه از امروز باید خورد خون دل من از اول چنین بودستم و این است اقبالم

6 گر از دست غم دلبر گذارم در بیابان سر خیالش با غمی دیگر چو باد آید ز دنبالم

7 ز دست دشمنان گویی اگر نالم‌، معاذالله که کر نالم من مسکین ز دست دوستان نالم

8 نشید عشق برخواند به جای پوزش یزدان اگر بر قبلهٔ زاهد فرو بندند تمثالم

9 به بام بارگاه دوست روزی بال بگشایم اگر اندر هوای او فرو ریزد پر و بالم

10 خروس روستایی را چه جای همسری با من که من شهباز دست شاهم و نیز است چنگالم

عکس نوشته
کامنت
comment