-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در پایت اوفتادم ای دوست! دست گیرم می کن بزرگی خود منگر که من حقیرم
2 ای شمع جمع خوبان! پروانه وار روزی گرد سرت بگردم در پیش پات میرم
3 از دست چشم و زلفت پیش که داد خواهم؟ [این] می کشد به بندم [وان] می کشد به تیرم
4 خیز ای طبیب نادان! ترک معالجت کن من درد عشق دارم درمان نمی پذیرم
5 چون کشته تو گردم گر بگذری به خاکم از خاک سر برآرم تا دامنت بگیرم
6 ای دوستان! مجویید از بند او خلاصم آزادم از دو عالم تا در کفش اسیرم
7 روی از تو برنچینم گر می کشی به تیغم چشم از تو برندوزم گر می زنی به تیرم
8 من ترک او نگویم ور جان رَود درین سر کز جان گزیر باشد وز دوست ناگزیرم
9 هر شب به خار و خارا غلطم ز درد دوری وز شوق وصل گویی پهلوست بر حریرم
10 تا از جلال دوری دوری نکرد یک دم نام تو از زبانم، یاد تو از ضمیرم