دارم از غنچه ی لعل از بابافغانی شیرازی غزل 329

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

دارم از غنچه ی لعل تو خطایی که مپرس

1 دارم از غنچه ی لعل تو خطایی که مپرس لطف و قهری که مگو، ناز و عتابی که مپرس

2 هر زمان سوخته ی داغ بهشتی صفتیست دارم از دست دل خویش عذابی که مپرس

3 بیخود از پرتو خورشید رخش افتادم بر رخم زد مژه ی گرم گلابی که مپرس

4 آب و آتش نشود جمع ولی دیده ی من دارد از آتش رخسار تو آبی که مپرس

5 شمع می گفت شب از گرمی رویت سخنی زار می سوخت دل خسته ز تابی که مپرس

6 با خیال لب میگون تو از اشک نیاز داشتم در قدح دیده شرابی که مپرس

7 هر سؤالی که دل از لعل تو می کرد نهان غمزه ی شوخ تو می داد جوابی که مپرس

8 نرسد هیچگه آن سرو بسر منزل ما ور رسد می کند از ناز شتابی که مپرس

9 نقل می کرد فغانی ز دهانت سخنی غنچه بر طرف چمن داشت حجابی که مپرس

عکس نوشته
کامنت
comment