سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

بس که در منظر تو حیرانم از سعدی شیرازی غزل 416

غزل 416 ام از 1930 غزلیات

بس که در منظر تو حیرانم

1 بس که در منظر تو حیرانم صورتت را صفت نمی‌دانم

2 پارسایان ملامتم مکنید که من از عشق توبه نتوانم

3 هر که بینی به جسم و جان زنده‌ست من به امید وصل جانانم

4 به چه کار آید این بقیت جان که به معشوق برنیفشانم

5 گر تو از من عنان بگردانی من به شمشیر برنگردانم

6 گر بخوانی مقیم درگاهم ور برانی مطیع فرمانم

7 من نه آنم که سست بازآیم ور ز سختی به لب رسد جانم

8 گر اجابت کنی و گر نکنی چاره من دعاست می‌خوانم

9 سهل باشد صعوبت ظلمات گر به دست آید آب حیوانم

10 تا کی آخر جفا بری سعدی چه کنم پای بند احسانم

11 کار مردان تحمل است و سکون من کیم خاک پای مردانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بس که در منظر تو حیرانم

شاعر شعر بس که در منظر تو حیرانم چه کسی است ؟

شاعر شعر بس که در منظر تو حیرانم سعدی شیرازی می باشد.

شعر بس که در منظر تو حیرانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بس که در منظر تو حیرانم چیست ؟

قالب شعر بس که در منظر تو حیرانم غزل است

مضمون اصلی شعر بس که در منظر تو حیرانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر