- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم من خاک ره به سر چهکنم خاک بر سرم
2 پوشید چشم از دو جهان گرد رفتنش آیینه نقش پاست به هر سو که بنگرم
3 بیمار یأس بر که برد شکوهٔ الم داغم ز نالهای که تهی کرد بسترم
4 زبن عاجزی کسی چه به حالم نظر کند سوزن به دیده میشکند جسم لاغرم
5 فریاد من ز شمع بهگوش که میرسد هر چند بال نالهکشم رنگ بیپرم
6 گرمی در آتش تب و تابم نفس گداخت خاکستری مگر بکشد در ته پرم
7 جیب ملامتم زتظلم بهانه جوست مژگان به هر که باز کنم سینه میدرم
8 در دامنی که دست زنم از ادب شلم بر وعدهای که گوش نهم از حیا کرم
9 اکنون کجاست حوصله و کو امید عیش می پیش ازبن نبود که کم شد ز ساغرم
10 ایکاش در عدم به سراغم رضا دهند تا من بدان جهان دوم و بازش آورم
11 بر فرق بیکسم که نهد دست داغ دل در ماتمم که گریه کند دیدهٔ ترم
12 بیدل کجا روم ز که پرسم مقام یار آواره قاصد نفسم نامه میبرم