خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

مرا گوئی چه سر داری، از خاقانی شروانی غزل 244

غزل 244 ام از 1365 غزلیات

مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم

1 مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم به خاک پای او کامید خاک پای او دارم

2 ازو تا جان اگر فرقی کنم کافر دلی باشد من آنگه جای او دانم که جان را جای او دارم

3 گر او از لطف عام خود مرا مقبول خود دارد نیندیشم که چون خاصان قبول رای او دارم

4 اگر دل در غمش گم شد چه شاید کرد، گو گم شو دل اینجا از سگان کیست تا پروای او دارم

5 بن هر موی را گر باز پرسی تا چه سر دارد ندا آید که تا سر دارم این سودای او دارم

6 به جان او کزو جان را به درد اوست خرسندی که جان داروی خویش از درد جان افزای او دارم

7 شکارم کرد زلف او چو آتش سرخ رخ زانم که در گردن کمند زلف دود آسای او دارم

8 اگر صد جان خاقانی به بالایش برافشانم خجل باشم که این خلعت نه بر بالای او دارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم

شاعر شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم چه کسی است ؟

شاعر شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم خاقانی شروانی می باشد.

شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم چیست ؟

قالب شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم غزل است

مضمون اصلی شعر مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی