1 بس که میترسم از جداییها میگریزم از آشناییها
2 نالهخیز است متصل چون نی بند بند من از جداییها
3 دل منت گزیده میداند که چه درد است با دواییها
4 تربتم را بهار آبله کرد گل باغ برهنهپاییها
5 عالم آیینهخانه راز است هست در پرده خودنماییها
6 سرم از تیغ هم جدا نشود بس که میترسم از جداییها