بس که می‌ترسم از جدایی‌ها از اسیر شهرستانی غزل 116

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بس که می‌ترسم از جدایی‌ها

1 بس که می‌ترسم از جدایی‌ها می‌گریزم از آشنایی‌ها

2 ناله‌خیز است متصل چون نی بند بند من از جدایی‌ها

3 دل منت گزیده می‌داند که چه درد است با دوایی‌ها

4 تربتم را بهار آبله کرد گل باغ برهنه‌پایی‌ها

5 عالم آیینه‌خانه راز است هست در پرده خودنمایی‌ها

6 سرم از تیغ هم جدا نشود بس که می‌ترسم از جدایی‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment