ترسم جنون غالب شود طغیان از وحشی بافقی غزل 351

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو

1 ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو

2 می‌آیی و می‌افکند چا کم به جیب عافیت شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو

3 وقتی نگاهی رسم بود از چشم سنگین دل بتان آن رسم هم منسوخ شد در عهد استغنای تو

4 فرسوده سرها در رهت در هر سری سد آرزو وان آرزوها خاک شد یک یک به زیر پای تو

5 وحشی ببین اندوه دل وز سخت جانی دم مزن کز هم بپاشد کوه را اندوه جان فرسای تو

عکس نوشته
کامنت
comment