ترسم آنست که از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 95

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ترسم آنست که ترسائی روی تو شوم

1 ترسم آنست که ترسائی روی تو شوم یا که هندوی بت خال نکوی تو شوم

2 به هوای سر کوی تو به بندم زنار یا که آشفته تر از طرۀ موی تو شوم

3 ترک ناموس کنم دست به ناقوس زنم بکنشت آیم و زانسوی به سوی تو شوم

4 یا شوم رند و انا الحق به حقیقت گویم یا هیاهو کنم و بندۀ هوی تو شوم

5 بیم بیماری آن نرگس بیمارم هست ای خوش آنروز که قربانی کوی تو شوم

6 ترک من؟ ترک جفا کن، ز من آموز وفا ورنه از کف بدهم خوی و بخوی تو شوم

7 من نه آن بلبل زارم که پس از بار فراق قانع از لالۀ روی تو ببوی تو شوم

8 من که خمخانه و میخانه بیکباره کشم کی دگر مست صراحی و سبوی تو شوم

9 جویباری ز سرشک مژه دارم به کنار حاش لله که به سیر لب جوی تو شوم

10 مفتقر واله و سرگشتۀ کوی تو شد تا به کی در خم چوگان تو تو کوی تو شوم

عکس نوشته
کامنت
comment