-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که خاقانیم به هیچ بدی بد نخواهم که اوست یزدانم
2 پس به نیکان کجا بد اندیشم سر ز سنت چگونه گردانم
3 گر ضمیرم به هیچ کافر بد بد سگالید نامسلمانم
4 عادت این داشتم به طفلی باز که بهرنجم ولی نرنجانم
5 خود برنجم گرم برنجانند که ز رنج افریده شد جانم
6 کوه را کاصل او هم از سنگ است بشکند زخم سنگ، من آنم
7 همه رنج من از وجود من است لاجرم زین وجود نالانم
8 من هم از باد سر به درد سرم ابرم، از باد باشد افغانم
9 همچو خاکم سزد که خوار کنند آن عزیزان که خاک ایشانم