- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بندهٔ عشقیم و سالهاست که هستیم ورزش عشق تو کار ماست، که مستیم
2 بس بدویدیم در به در ز پی تو چون که نشان تو یافتیم نشستیم
3 باز دل ما بزیر پای غم تو بام لگدکوب شد که خانهٔ پستیم
4 کار نداریم جز خیال تو، گر چه مدعیان را خیال بود که: جستیم
5 در دل ما هر کس آمدی و نشستی دل به تو پرداختیم وز همه رستیم
6 طوق تو بر گردنیم و داغ تو بر دل بند تو بر پای و باد توبه به دستیم
7 زهر، که در کام عشق بود، چشیدیم شیشه، که در بار عقل بود، شکستیم
8 گاه به دست تو همچو مرغ گرفتار گاه به دام تو همچو ماهی شستیم
9 سر «نعم» در دهان ز روز نخستین راز «بلی» در زبان ز روز الستیم
10 گر ز کمرمان بیفگنند چو فرهاد باز نخواهد شد آن کمر که ببستیم
11 اوحدی، اینجا بتان پرند ولیکن کفر بود، گر به جز یکی بپرستیم