1 من یک جانم که صد هزار است تنم چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم
2 خود را به تکلف دگری ساختهام تا خوش باشد آن دیگری را که منم
1 بادا مبارک در جهان سور و عروسیهای ما سور و عروسی را خدا ببرید بر بالای ما
2 زهره قرین شد با قمر طوطی قرین شد با شکر هر شب عروسیی دگر از شاه خوش سیمای ما
1 ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا بر من خسته کردهای روی گران چرا چرا
2 بر دل من که جای تست کارگه وفای تست هر نفسی همیزنی زخم سنان چرا چرا
1 یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا من خمره افیونم زنهار سرم مگشا
2 آتش به من اندرزن آتش چه زند با من کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به