- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارم ای دوست ز بیداد تو فریاد بسی چکنم چون نبود دادگر دادرسی
2 بخت آشفته نخفته است که گردد بیدار مرده هرگز نشود زنده ببانگ جرسی
3 طبع، افسرده و دل مرده و تن آزرده بار الها برسانم به مسیحا نفسی
4 ای به بازیچه ز اقلیم حقیقت شده دور جهد کن تا که به مردان طریقت برسی
5 مرغ گلزار بهشتی تو، بزن بال و پری تا بکی شیفتۀ دانه و آب و قفسی
6 طوطی عالم اسراری و شیرین گفتار حیف باشد که تو با زاغ و زغن هم نفسی
7 تا بکی سر به گریبان طبیعت داری چند در دامنۀ دام هوا و هوسی
8 مفتقر سایۀ سلطان هما را بطلب ورنه در مرحلۀ عشق کم از خر مگسی