دارم ای دوست از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 132

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

دارم ای دوست ز بیداد تو فریاد بسی

1 دارم ای دوست ز بیداد تو فریاد بسی چکنم چون نبود دادگری، دادرسی

2 در طریقت نسزد جز گله از دوست به دوست به حقیقت نبود داد رسی جز تو کسی

3 بی تو ای روح روان زنده نشاید آنی بی دلارام دل آرام نگیرد نفسی

4 دل که باشد حرم قدس تو ای کعبۀ حسن جز طواف سر کوی تو ندارد هوسی

5 حاش لله که رسد دست به آن دامن پاک که شنیدست که سیمرغ شکار مگسی؟

6 بخت آشفته نخفتست که گردد بیدار مرده هرگز نشود زنده به بانگ جرسی

7 طبع افسرده و دل مرده و تن آزرده بار الها برسانم به مسیحا نفسی

8 بزن ای بلبل شوریده گلزار ازل پر و بالی چه ز پا بستۀ هر خار و خسی

9 مفتقر طوطی شکر شکن یاری تو تا بکی هم نفس زاغ و زغن در قفسی

عکس نوشته
کامنت
comment