-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوچشم از بهر آن خواهم که در رخسار او بینم وگر آن دولتم نبود در و دیوار او بینم
2 کند جان در تنم آمد شد ویابد ضیاء چشمم چوبالای بلند و شیو ه رفتار او بینم
3 نخواهم دیده روشن که بر غیری فتد ناگه همان بهتر که از نور رخش دیدار او بینم
4 چو مجنون آهوی صحرا ازآن رو دوست میدارم که با وی حالتی از نرگس بیمار او بینم
5 ز رَشکِ آنکه خواندی ازسگانِ کوی خود محیی همه کس سنگ کین بر کف پی آزار او بینم