1 بر آسمان رسانم و گر بر هوا برم مشت غبار خویش ز راهت کجا برم
2 گر استخوان من بپذیرد سگ درت بر عرش ناز سایهٔ بال هما برم
3 شایان دست بوس توام نیست نامهای دریوزهای به قاصد برگ حنا برم
4 عمر به غم گذشته مباد آیدم به پیش خود را از این ستمکده رو بر قفا برم
5 امید فال جرأت دیدار میزند آیینهسان عرق کنم و بر حیا برم
6 پر نارساست کوشش ظلمت خرام شمع شب طی شود که من نگهی تا به پا برم
7 پیری نفس گداخت کنون ما و من خطاست بیریشه چند تهمت نشو و نما برم
8 عریان تنان ز ننگ فضولی گذشتهاند کو پنبهای که تحفه به دلق گدا برم
9 تا رنج انتظار اجابت توان کشید دست دگر به دعوت دست دعا برم
10 آرایشی به غیرت مجنون نمیرسد جیبی درم که رنگ ز بند قبا برم
11 امید نارساست دعاکن که چون حباب بار نفس دو روز به پشت دوتا برم
12 بیدل ز حد گذشت معاصی و من همان ردّ نیستم اگر به درش التجا برم