جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

فراغتی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 937

غزل 937 ام از 6329 غزلیات

فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند

1 فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند از آنک عشق تو بنیاد عافیت برکند

2 از آنک عشق نخواهد به جز خرابی کار از آنک عشق نگیرد ز هیچ آفت پند

3 چه جای مال و چه نام نکو و حرمت و بوش چه خان و مان و سلامت چه اهل و یا فرزند

4 که جان عاشق چون تیغ عشق برباید هزار جان مقدس به شکر آن بنهند

5 هوای عشق تو و آن گاه خوف ویرانی تو کیسه بسته و آن گاه عشق آن لب قند

6 سرک فروکش و کنج سلامتی بنشین ز دست کوته ناید هوای سرو بلند

7 برو ز عشق نبردی تو بوی در همه عمر نه عشق داری عقلیست این به خود خرسند

8 چه صبر کردن و دامن ز فتنه بربودن نشسته تا که چه آید ز چرخ روزی چند

9 درآمد آتش عشق و بسوخت هر چه جز اوست چو جمله سوخته شد شاد شین و خوش می‌خند

10 و خاصه عشق کسی کز الست تا به کنون نبوده است چنو خود به حرمت پیوند

11 اگر تو گویی دیدم ورا برای خدا گشای دیده دیگر و این دو را بربند

12 کز این نظر دو هزاران هزار چون من و تو به هر دو عالم دایم هلاک و کور شدند

13 اگر به دیده من غیر آن جمال آید بکنده باد مرا هر دو دیده‌ها به کلند

14 بصیرت همه مردان مرد عاجز شد کجا رسد به جمال و جلال شاه لوند

15 دریغ پرده هستی خدای برکندی چنانک آن در خیبر علی حیدر کند

16 که تا بدیدی دیده که پنج نوبت او هزار ساله از آن سو که گفته شد بزنند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند

شاعر شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند چه کسی است ؟

شاعر شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند چیست ؟

قالب شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند غزل است

مضمون اصلی شعر فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر