خود را ز گریه شب همه شب از فضولی بغدادی غزل 277

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

خود را ز گریه شب همه شب غرق خون کنم

1 خود را ز گریه شب همه شب غرق خون کنم سر چون حباب صبحدم از خون برون کنم

2 گفتم هوای عشق تو بیرون کنم ز دل دل را سر اطاعت من نیست چون کنم

3 تا کی بیاد عارض گلگون گلرخان رخسار خود بخون جگر لاله گون کنم

4 بر زخم سیه پنبه نه از بهر مرهم است خواهم که سوز آتش دل را فزون کنم

5 سودای دل بذکر لبت کم نمی شود دیوانه را چه فایده گر صد فسون کنم

6 دیوانه را بهر دو جهان اجتناب نیست ناصح ز عقل نیست که ترک جنون کنم

7 ریزم بخاک سینه فضولی ز دیده آب باشد که دفع آتش سوز درون کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر