1 از شهر تو رفت خواهم ای شهرآرای جان را به وداع کوتهی روی بنمای
2 از جور تو در سفر بیفشردم پای دل را به تو و تو را سپردم به خدای
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چه نشینم که فتنه بر پای است رایت عشق پای برجای است
2 هرچه بایست داشتم الحق محنت عشق نیز میبایست
1 سر به عدم درنه و یاران طلب بوی وفا خواهی ازیشان طلب
2 بر سر عالم شو و هم جنس جوی در تک دریا رو و مرجان طلب
1 هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد
2 کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش تسبیح در آویزد، زنار دراندازد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **