جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 902

غزل 902 ام از 6329 غزلیات

ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد

1 ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد ز روی پشت و پناهی که پشت‌ها همه رو شد

2 دگر نشینم هرگز برای دل که برآید کجا برآید آن دل که کوی عشق فروشد

3 موکلان چو آتش ز عشق سوی من آیند به سوی عشق گریزم که جمله فتنه از او شد

4 که در سرم ز شرابش نه چشم ماند نه خوابش به دست ساقی نابش مگر سرم چو کدو شد

5 به خوان عشق نشستم چشیدم از نمک او چو لقمه کردم خود را مرا چو عشق گلو شد

6 سبو به دست دویدم به جویبار معانی که آب گشت سبویم چو آب جان به سبو شد

7 نماز شام برفتم به سوی طرفه رومی چو دید بر در خویشم ز بام زود فروشد

8 سر از دریچه برون کرد چو شعله‌های منور که بام و خانه و بنده به جملگی همه او شد

9 نهیم دست دهان بر که نازکست معانی ز شمس مفخر تبریز سوخت جان و همو شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد

شاعر شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد چه کسی است ؟

شاعر شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد چیست ؟

قالب شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد غزل است

مضمون اصلی شعر ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر