گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت از وحشی بافقی غزل 106

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت

1 گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت

2 شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت

3 پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت

4 میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند سد لطف با ادای تعرض رساندنت

5 طرز نگاه نازم و جنبیدن مژه وان دامن کرشمه به مردم فشاندنت

6 وحشی اگر تو فارغی از درد عشق ، چیست این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت

عکس نوشته
کامنت
comment