-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست از دو جهان کشیده خواهم یک اهل به جان خریده خواهم
2 گوئی که رسم به اهل رنگی از طالع بررسیده خواهم
3 جستم دل آشنا و تا حشر گر جویم هم ندیده خواهم
4 نوشی به یقین نماند لیکن زهری به گمان چشیده خواهم
5 تا خوشی نفسی به دست نارم بیپای به سر دویده خواهم
6 از ناوک صبح بهر روزی صد جوشن شب دریده خواهم
7 تا گوهری در کنار ناید چون بحر نیارمیده خواهم
8 از روزن هر دلی چو خورشید هر لحظه فرو خزیده خواهم
9 گر سایهٔ دوستی ببینم چون سایه ز خود رمیده خواهم
10 بس مار گزیدهٔ وجودم هم غار عدم گزیده خواهم
11 چون تشنه شوم به رشتهٔ جان آبی ز جگر کشیده خواهم
12 چشمم می لعل راوق افشاند دانست که می ندیده خواهم
13 هم زهر دهد چو شاخ سنبل گر نیشکری گزیده خواهم