1 گیرم ز تو بینایی و گردم به تو حیران القصه به غیر از تو کسی در نظرم نیست
1 عشقبازان جمله گلچین گلستان تواند گلرخان خار سر دیوار بستان تواند
2 عاشقان بیدست و پایانند در درگاه تو عارفان دریوزهگر بر خوان احسان تواند
1 خط سبز از رخت چون سر زند جان میکند پیدا برای زندگی خضر آب حیوان میکند پیدا
2 وطن در کنج لب میباشد اکثر خال مشکین را برای خویش طوطی شکرستان میکند پیدا
1 دعوی لبت دمی که به مرجان کند در آب جای گهر به چشم صدف جان کند در آب
2 چشمت اگر ز بند صورت فتد به بحر دلی ز یک نگاه چه طوفان کند در آب