میرزاده عشقی

میرزاده عشقی

میرزاده عشقی
میرزاده عشقی

برسیدم به یکی قلعه از میرزاده عشقی نمایشنامه 6

نمایشنامه 6 ام از 117 کفن سیاه

برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن

1 برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن که در و بامش به هم ریخته، دامن دامن

2 زیر هر دامنه، غاری شده بگشوده دهن سر شب هر چه سخن گفته بد، آن پیر به من

3 باری آن قلعه، حکایتها داشت ز آفت دهر، شکایتها داشت

4 چه سرائی؟ که سر و روش سراسر خاک است چه سرائی؟ که سرش همسر با افلاک است

5 چه سرائی؟ که حساب فلک آنجا پاک است بس که معظم بود، اما در و پیکر چاک است

6 هیئتش تپه انبوهی بود روی هم رفته تو گو، کوهی بود

7 یک بنائیش که از خاک، برون پیدا بود سطح بامش، سر یک دسته ستون پیدا بود

8 ز آن ستونها، چه بسی راز درون پیدا بود هر ستونی چو یکی بیرق خون پیدا بود

9 رفتم اندرش که تا جای کنم هم ز نزدیک تماشای کنم

10 دیدم آن مهد بسی سلسله شاهان عجم بامش بس خورده لگد، طاقش برآورده شکم

11 بالش خسرو و آرامگه کله جم دست ایام فرو ریختشان بر سر هم

12 وندر آن جایگه تاج عیان سر آن جایگه تاج کیان

13 جای پای عرب برهنه پائی دیدم نسبت تاج شه و پای عرب سنجیدم!

14 آنچه بایست بفهمم، ز جهان فهمیدم! بعد از آن هر چه که دیدم ز فلک خندیدم!

15 خسته از گشتن، دیگر گشتم پای از قلعه به بیرون هشتم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن

شاعر شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن چه کسی است ؟

شاعر شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن میرزاده عشقی می باشد.

شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن چیست ؟

قالب شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن نمایشنامه است

مضمون اصلی شعر برسیدم به یکی قلعه کهسان و کهن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر