بمیرم چشم مستت را که از اوحدی مراغه‌ای غزل 182

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

بمیرم چشم مستت را که جانم زنده می‌دارد

1 بمیرم چشم مستت را که جانم زنده می‌دارد دلم را با خیال خود به جان با زنده می‌دارد

2 به نقد اندر بهشتست آنکه در خلوت سرای خود چنان شاخ گل و سرو سهی نازنده می‌دارد

3 دعای عاشقان تست در شبهای تنهایی که روز دولت حسن ترا پاینده می‌دارد

4 ز چشمت مردمی دیدیم و از روی تو نیکویی ولی زلف سیه کار تو ما را زنده می‌دارد

5 مباد، ای اوحدی، هرگز ترا با خسروان کاری غلام لعل شیرین شو، که نیکو بنده می‌دارد

6 مرا بس باشد این دولت که آن مهروی هر صبحی دلم را همچو روی خویشتن فرخنده می‌دارد

عکس نوشته
کامنت
comment