-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز در سودای او امروز جان خواهم فشاند آستین شوق بر هر دو جهان خواهم فشاند
2 گر بگیرد دست من در پاش سر خواهم فکند ور بخواهد جان من بر وی روان خواهم فشاند
3 مهر رویش را دفین در کان دل خواهم نهاد تخم عشقش در خراب آباد جان خواهم فشاند
4 هست چیزی در خور رویش که آن را نام نیست چشم بد را جان سپندآسا بر آن خواهم فشاند
5 تا برآید نام ما از عاشقی در هر زمین دانه های اشک خود بر هر کران خواهم فشاند
6 ز آتش هجران چو بر یاد آید امّید وصال بس که آب دیده در این خاکدان خواهم فشاند
7 صبحدم همچون جلال از تاب مهر روی او آتش آه از زمین بر آسمان خواهم فشاند