- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمال کنم بار جفای تو کشم
2 ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم
3 چکند عرش که او غاشیهٔ من نکشد چون به جان غاشیهٔ حکم و رضای تو کشم
4 چون زنان رشک برند ایمنی و عافیتی بر بلایی که به جای تو برای تو کشم
5 نچشم ور بچشم باده ز دست تو چشم نکشم ور بکشم طعنه برای تو کشم
6 گر خورم باده به یاد کف دست تو خورم ور کشم سرمه ز خاک کف پای تو کشم
7 جز هوا نسپرم آنگه که هوای تو کنم جز وفا نشمرم آنگه که جفای تو کشم
8 بوی جان آیدم آنگه که حدیث تو کنم شاخ عز رویدم آنگه که بلای تو کشم
9 به خدای ار تو به دین و خردم قصد کنی هر دو را گوش گرفته به سرای تو کشم
10 ور تو با من به تن و جان و دلم حکم کنی هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم
11 من خود از نسبت عشق تو سنایی شدهام کی توانم که خطی گرد ثنای تو کشم