1 من گردانم مطرب گردان خواهم من زهرهٔ گردنده چو کیوان خواهم
2 جانم جانم ز صورت جان خواهم من جغد نیم که شهر ویران خواهم
1 صفت خدای داری چو به سینهای درآیی لمعان طور سینا تو ز سینه وانمایی
2 صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی
1 دست من گیر ای پسر خوش نیستم ای قد تو چون شجر خوش نیستم
2 نی بهل دستم که رنجم از دل است درد دل را گلشکر خوش نیستم
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به