1 من گردانم مطرب گردان خواهم من زهرهٔ گردنده چو کیوان خواهم
2 جانم جانم ز صورت جان خواهم من جغد نیم که شهر ویران خواهم
1 با وکیل قاضی ادراکمند اهل زندان در شکایت آمدند
2 که سلام ما به قاضی بر کنون بازگو آزار ما زین مرد دون
1 بود شیخی دایما او وامدار از جوامردی که بود آن نامدار
2 ده هزاران وام کردی از مهان خرج کردی بر فقیران جهان
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد