- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من بینوا ز بی برگ و بری اگر بمیرم سر پر ز شور از خاک در تو بر نگیرم
2 ز کمند عشق هرگز نبود مرا گریزی چکنم ز حلقۀ خم بخم تو ناگزیرم
3 بغلامیّ درت مفتخرم مرانم از در که بجز در تو حاشا در دیگری پذیرم
4 من اگر بحلقۀ بندگیت بزیر بندم نه عجب که باج از تاج کیان اگر بگیرم
5 من و ساز عشق تازهره بکف کمانچه گیرد من و نغمه گرچه بهرام فلک زند به تیرم
6 من و نسخۀ جمال تو و دفتر خیالم من و نقشۀ مثال تو و لوحۀ ضمیرم
7 شده سینه ام ز سینای غمت زناله چندان که عجب نباشد ار عرش بنالد از نفیرم
8 به یکی نظاره ای کعبۀ حسن چاره ای کن که بمستجار کوی تو هماره مستجریم
9 بهوای گلشن روی تو مفتقر جوانست چکنم که طالع تیره ز غصه کرده پیرم