- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم اندر پایش افتادن چو گوی ور به چوگانم زند هیچش مگوی
2 بر سر عشاق طوفان گو ببار در ره مشتاق پیکان گو بروی
3 گر به داغت میکند فرمان ببر ور به دردت میکشد درمان مجوی
4 ناودان چشم رنجوران عشق گر فرو ریزند خون آید به جوی
5 شاد باش ای مجلس روحانیان تا که خورد این می که من مستم به بوی
6 هر که سودانامه سعدی نبشت دفتر پرهیزگاری گو بشوی
7 هر که نشنیدهست وقتی بوی عشق گو به شیراز آی و خاک من ببوی