- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگربار دگربار ز زنجیر بجستم از این بند و از این دام زبون گیر بجستم
2 فلک پیر دوتایی پر از سحر و دغایی به اقبال جوان تو از این پیر بجستم
3 شب و روز دویدم ز شب و روز بریدم و زین چرخ بپرسید که چون تیر بجستم
4 من از غصه چه ترسم چو با مرگ حریفم ز سرهنگ چه ترسم چو از میر بجستم
5 به اندیشه فروبرد مرا عقل چهل سال به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم
6 ز تقدیر همه خلق کر و کور شدستند ز کر و فر تقدیر و ز تقدیر بجستم
7 برون پوست درون دانه بود میوه گرفتار ازان پوست وزان دانه چو انجیر بجستم
8 ز تأخیر بود آفت و تعجیل ز شیطان ز تعجیل دلم رست و ز تأخیر بجستم
9 ز خون بود غذا اول و آخر شد خون شیر چو دندان خرد رست از آن شیر بجستم
10 پی نان بدویدم یکی چند به تزویر خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم
11 خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش ز تفسیر بگویم ز تف سیر بجستم