دگربار دگربار از جلال الدین محمد مولوی غزل 1472

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دگربار دگربار ز زنجیر بجستم

1 دگربار دگربار ز زنجیر بجستم از این بند و از این دام زبون گیر بجستم

2 فلک پیر دوتایی پر از سحر و دغایی به اقبال جوان تو از این پیر بجستم

3 شب و روز دویدم ز شب و روز بریدم و زین چرخ بپرسید که چون تیر بجستم

4 من از غصه چه ترسم چو با مرگ حریفم ز سرهنگ چه ترسم چو از میر بجستم

5 به اندیشه فروبرد مرا عقل چهل سال به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم

6 ز تقدیر همه خلق کر و کور شدستند ز کر و فر تقدیر و ز تقدیر بجستم

7 برون پوست درون دانه بود میوه گرفتار ازان پوست وزان دانه چو انجیر بجستم

8 ز تأخیر بود آفت و تعجیل ز شیطان ز تعجیل دلم رست و ز تأخیر بجستم

9 ز خون بود غذا اول و آخر شد خون شیر چو دندان خرد رست از آن شیر بجستم

10 پی نان بدویدم یکی چند به تزویر خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم

11 خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش ز تفسیر بگویم ز تف سیر بجستم

عکس نوشته
کامنت
comment