- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر ز روی براندازد او نقاب صفات دو کَون سوخته گردد ز نور پرتو ذات
2 به پیش تاب تجلی ذات محو شود چنانکه هست کشته از فروغ صفات
3 مجوز کَون و ثباتی به پیش برتو او که بسته را نتوان بافت پیش باد ثبات
4 دلا نقاب برافکن ز روی او و مپرس ز آنکه سوخته گردی در آتش سبحات
5 بنور روی تو کان نور نورا نوار است بخاک کوی تو کان آتش است و آب حیات
6 ازین هلاک میندیش و باش مردانه که آن هلاک بود موجب خلاص و نجات
7 اگر تو محو نگردی کجا شوی مثبت بمحو خویش طلب گر طلب کنی ثبات
8 بمغربی است نهان آفتاب رخسارش اگرچه هست عیان از فروغ او ذرات