1 اگر در خواب خود را دیده باشی چه گلها از دل ما چیده باشی
2 به خود صد پیرهن بالیده باشد اگر بر روی گل خندیده باشی
3 دلم آیینه دار سینه صافی است اگر رنجیده رنجیده باشی
4 اگر حال اسیر خویش دانی پشیمان از ستم گردیده باشی
1 بحر عشق است و وفا گوهر پاک است اینجا کشتی چاره گران سینه چاک است اینجا
2 سیر بازار وفا محشر ارباب دل است عالم تفرقه یک دامن پاک است اینجا
1 کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
2 به جایی می رسد پاکیزه گوهر گرچه در اول صدف زندان نماید قطره باران نیسان را
1 فسونی خوانده چشمت شیشهها را که نرگسدان کند اندیشهها را
2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافلپیشهها را