-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر عاقلی در عشق او، دیوانه شو دیوانه شو ور هوش داری زودتر مستانه شو مستانه شو
2 مستی چشم یار بین مستی گزین مستی گزین زنجیر زلف او بگیر دیوانه شو دیوانه شو
3 گر عاشقی زو غم مخور وز آتش عشقش گذر پس پیش شمع روی او پروانه شو پروانه شو
4 رویی مبین جز روی او ، سویی مشو جز سوی او گر می شوی در کوی او مردانه شو مردانه شو
5 گر مرد عشقی مردسان بیرون نِه از خانه قدم ور مرد عشقش نیستی با خانه شو با خانه شو
6 از خودپرستان در گذر با بی خودان پیوند کن در قعر بحر بی خودی دُردانه شو دُردانه شو
7 از مخزن شمس الضّحی این قفل ظلمت برگشا وآنگه کلید عشق را دندانه شو دندانه شو
8 خواهی که گردی چون جلال از آشنایان درش یکبارگی از خویشتن بیگانه شو بیگانه شو