گر چنین ناز تو آماده یغما از غالب دهلوی غزل 159

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

گر چنین ناز تو آماده یغما ماند

1 گر چنین ناز تو آماده یغما ماند به سکندر نرسد هر چه ز دارا ماند

2 دل و دینی به بهای تو فرستم حاشا وام گیر آنچه ز بیعانه سودا ماند

3 هم به سودای تو خورشیدپرستم آری دل ز مجنون برد آهو که به لیلا ماند

4 با وجود تو دم از جلوه گری نتوان زد در گلستان تو طاووس به عنقا ماند

5 شکوه دوست ز دشمن نتوانم پوشید گر غم هجر چنین حوصله فرسا ماند

6 ساز آوازه بدنامی رهزن شدنست آه از آن خسته که از پویه به ره واماند

7 بنده ای را که به فرمان خدا راه رود نگذارند که در بند زلیخا ماند

8 مه به باغ از افق سرو شبی کرد طلوع سرو گفتند بدان ماه سراپا ماند

9 بعد صد شکوه به یک عذر تسلی نشوم کاین چنین مهر ز سردی به مدارا ماند

10 در بغل دشنه نهان ساخته غالب امروز مگذارید که ماتم زده تنها ماند

عکس نوشته
کامنت
comment