- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر تو طلبی داری ، بیداری شبها کو با ذکر خدا بودن در خلوت تنها کو
2 آن دوست ، زِ هر ذرّه، خود را به شما بنمود در مشرق و در مغرب، یک دیده بینا کو
3 هرچیز کزو جُستی ، بهر تو مهیا کرد تو هیچ نمیگویی کان خالق اشیا کو
4 بسیار گنه کردی از حق تو نترسیدی از ترس عذاب حق ، نالیدن شبها کو
5 چون گویی تو یا الله، گوییم به تو لبّیک این بندهنوازیها، جز حضرت ما را کو
6 بر خود نکنی رحم و من بر تو کنم رحمت دستگیر گنه کاران غیر از کرم ما کو
7 بیننده و شنونده ،جز من کس دیگر نِه بیسمع و بصر چون من، بیننده شِنوا کو
8 من اوّل و من آخر، من ظاهر و من باطن جمله منم و جز من، یک ذرّه تو بنما کو
9 از غایت پیدایی پنهان بُوَم این دانم پیدای چنان پنهان ، میگو که تو آیه کو
10 ذات و صفت اسمم چون خلق به ظاهر کرد هرآن تو بدان بنگر، کان مُظهِر اشیا کو
11 ای دوست، محیی الدّین، میگفت که ای عاشق گر تو طلبی داری ، بیداری شبها کو