گر به هستی آئی از شاه نعمت‌الله ولی مثنوی 17

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

گر به هستی آئی اینجا نیستی

1 گر به هستی آئی اینجا نیستی کوش تا در راه هستی نیستی

2 نیستی و دم ز هستی می زنی از منی بگذر اگر یار منی

3 ملک توحید از دوئی بر هم مزن از دوئی در حضرت او دم مزن

4 اعتباری باشد این ما و توئی اعتباری خود ندارد این دوئی

5 اسم اعظم در همه عالم یکی است وحدت اسم و مسمی بی شکی است

6 هرچه بینی صورت اسمای اوست هر که یابی غرقهٔ دریای اوست

7 جام و می گر چه دو باشد در نظر در حقیقت یک بود نیکو نگر

8 دو نماید گر چه یک باشد نه دو یک بود دو گر نباشد ما و تو

9 گر یکی را صد شماری صد یکیست صد مراتب باشد و آن یک خود یکی است

10 گرنه ای احول یکی را دو مبین ور یکی می بیند آن ، تو دو مبین

11 رو فنا شو از صفات و ذات خود تا ز تو با تو نماند نیک و بد

12 چون شدی فانی فنا شو از فنا تا خدا ماند خدا ماند خدا

عکس نوشته
کامنت
comment